دینا جوندینا جون، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

خاطرات دینا☆

عصر امروز

1400/10/12 18:55
نویسنده : Dina joon^_^
343 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بچه ها اومدم روزمرگی ظهر تا الان رو براتون بذارم خب من بعد از اینکه براتون ولاگ نوشتم رفتم با دوستم یک ربعی چت کردم و بعد رفتم مشقامو بنویسم ولی خب نمیدونم چرا مدرسه با اینجوریه حتی توی امتحانا هم بهمون مشق میدن و انتظار دارن ی عالمه درس بخونیم و امتحانمونو خوب بدیم شما هم این مشکلو دارید/خب بعد ازنوشتن کلی مشق ک میتونم بگم تا ساعت 4 یا 4 و نیم طول کشید ی کوچولو استراحت کردم و رفتم سراغ درسم خب ما فردا امتحان هدیه های اسمانی 😅و تازه الان تموم شدد ک سریع وسایلامو جمع کردم و لپ تاب رو روشن کردم و اومدم تا براتون وبلاگ بنویسم / وای ولی هدیه ها خیلی سخت بود امتحان اولمون مطالعات اجتماعی بود امتحان امروزم ک املا بود ولی فک کنم تا الان هردوتاش رو خوب شدم یعنی پایین 17 اصلاااااااااا نشدم و فردام ک هدیه های اسمانییییی واخ شت خب خیلی سخته شما با این چیکار میکنید برا شما راحته راسیی خرخونا کجاااننن✨😂هدیه ها ک فردا امتحان داریمم درس 1 تا 7 هستش ک من همشو خوندم تقلبی هامم اماده کردممم هق خب شمام خودتون رو لو بدید ببینم ک کیا تقلب میکن خودمونیماا من تو برگه مینویسم تا میکنم و میزارم تو جامدادیمم واااییی شماهم بگید چجوری تقلب میکنید///// بعد از همه اینا رفتم ک یه نوشیدنی درس کردم و نوشش جانننن کردمم حالم جا اومد بعدم خالمو اینا اومدن خونمون ک الانم هنوز هسدن و ارع هی ازم میپرسن داری چیکا میکنی هقققققققق خب دیگ تا وبلاگ بعدی در امروززز بااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)