دینا جوندینا جون، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

خاطرات دینا☆

امروز

سلام خوبید بچه هاااااا امروز صبح یه اتفاقی افتاد توی خونمون ک خب من ناراحت شدم و امروز صبح خیلی روز بدی بود امیدوارم شما هیچ وقت روز بدی رو نداشته باشید و من خداروشکر تونستم برم مدرسه و خانوممون امتحان هدیه ها رو گرفت خوب شدم فقط فک کنم یدونه غلط داشتم البته هنوز صحیح نکرده خانوممون گفته وقتی همه ی امتحانارو دادیم بهمون جواب هارو میگه تا الان من 3 تا امتحان دادم و فک کنم همرو خوووووبببب دادمممم اخ جوونننننن فردا امتحان نداریم بخاطر تولد یکی از دوستام و اینکه همینطور فردا نباید درس گند ریاضی رو ببریمم اخخخخخخخ جونمی جووووننن فک کنم انشالا فردا خیلی روز خوبیههه بعد از مدرسه هم ک اومدم خونه ک نهار خوردم و استراحت کردم یکم ک ساعت 2 شد و لب تاپ ر...
13 دی 1400

عصر امروز

سلام بچه ها اومدم روزمرگی ظهر تا الان رو براتون بذارم خب من بعد از اینکه براتون ولاگ نوشتم رفتم با دوستم یک ربعی چت کردم و بعد رفتم مشقامو بنویسم ولی خب نمیدونم چرا مدرسه با اینجوریه حتی توی امتحانا هم بهمون مشق میدن و انتظار دارن ی عالمه درس بخونیم و امتحانمونو خوب بدیم شما هم این مشکلو دارید/خب بعد ازنوشتن کلی مشق ک میتونم بگم تا ساعت 4 یا 4 و نیم طول کشید ی کوچولو استراحت کردم و رفتم سراغ درسم خب ما فردا امتحان هدیه های اسمانی 😅و تازه الان تموم شدد ک سریع وسایلامو جمع کردم و لپ تاب رو روشن کردم و اومدم تا براتون وبلاگ بنویسم / وای ولی هدیه ها خیلی سخت بود امتحان اولمون مطالعات اجتماعی بود امتحان امروزم ک املا بود ولی فک کنم تا الان ه...
12 دی 1400

من اووومدمممم

سلاام بچه ها خوبید خیلی وقت بود نبودم ولی الاان برگشتم خببب چطورید خوبید/من اومدم الان با ی ولاگ دیگه البته فقط میخوایم یکم باهم حرف بزنیم.بچههه ها من یازده سالم شده وو مهر سال دیگه میشه 12 سالم و خیلی امتحانا داره اذیتم میکنه شما چطور / وای خدا خیلی سختهههه ک ادم اینهمه بخونه همش ولی خب چاره ای نیست در هر صورت امیدوارم توی امتحاناتون موفق باشید برای منم دعا کنید مرسیی/ خب حالا چیکارا میکنید بچه ها از اینکه پیام میذارید برام خیلی خیلی ممنونممم ولی تو این شرایط ک میبینید نمیتونم زیاد بیام و پیام هاتون رو چک کنم پس صبر کنید سعی میکنم زود بیام و به پیام هاتون جواب بدم الانم میرم تا به چند تا از پیام ها جواب بدم / پس فعلا خداحافظظظ خیلی دوستون د...
12 دی 1400

سلام منم دینا 🍫

تیر و روز تولد مادرم گذشت و من نتونستم وبلاگ بنویسم خیلی خیلی متاسفم اما یک سری مشکلات بود و نمیشد وبلاگ نوشت 😔 اما الان اومدم بهتون بگم تو روز تولد مامانم چی شد اون روز ما از خواب بلند شدیم بابای من به سرکار رفت و من و مادر و برادرم باهم صبحانه خوردیم بعد کم کم به همه ی خاله ها و دایی ها و کسانی ک به تولد مادرم دعوت کرده بودم زنگ زدم و اطلاع دادم ک هرچه سریع تر بیان اول زندایی و پسر دایی ام امدند و بعد 2 تا از خاله هایم و دختر خاله هایم یکی از خاله های من در شهر ما کیک فروشی دارد و برای هرکسی ک کیک خانگی بخواد کیک درست میکند و هر شکلی را هم ک دیگران بخواهند روی ان میزند و حتی هر طرحی ک انها بخواهند برای همین من هم بخاطر ویروس کرونا گفتم ک خ...
26 مرداد 1400

سلام سلام کیوتی ها بازم منم دینا^_^

امروز من از خواب بیدار شدم کمی نگاه به تلویزیون کردم بعد من و خانواده ام شروع به صبحانه خوردن کردیم پدرم به خانه ی مادر بزرگ و پدر بزرگم رفت من مادر و برادرم کمی باهم حرف زدیم و بعد اتاق هایمان و خانه را با کمک یکدیگر تمیز و مرتب کردیم مادر من کار های مربوط به خودش را انجام داد من و پدرم مشغول دیدن تلویزیون بودیم بعد از اینها وقت ناهار خوردن شده بود و ما شروع به ناهار خوردن کردیم  بعد من خیلی خسته بودم آماده در اتاق خودم برای خواب بودم بعد از مدت خیلی کمی استراحت بلند شدم برای خودم آهنگی گذاشتم و  شروع به نقاشی کردن و ورزش کردن شدم بعد هم رفتم پیش خانواده ام و کمی با آنها وقت گذراندم و بعد یک نوشیدنی برای خودم درست کردم و شروع ...
18 تير 1400

سلام سلام من دینام☆☆

سلام  خوبید ؟؟ من هنوز شام نخوردم مامانم رفته ک برادرمو خوب کنه  شما در چه حال هستید چیکار میکنید؟*_*  میخوام برم برای خودم نودل درست کنم و بخورم شما شام خوردید؟؟؟ 😀  پس من برم شام بخورم و دیگه بخوابم 🤪  شبتون بخیر تولد مامانم نزدیکه فردا درموردش مینویسم براتون/ _ /  شب خوش♡_♡ ...
16 تير 1400