امروز
سلام خوبید بچه هاااااا امروز صبح یه اتفاقی افتاد توی خونمون ک خب من ناراحت شدم و امروز صبح خیلی روز بدی بود امیدوارم شما هیچ وقت روز بدی رو نداشته باشید و من خداروشکر تونستم برم مدرسه و خانوممون امتحان هدیه ها رو گرفت خوب شدم فقط فک کنم یدونه غلط داشتم البته هنوز صحیح نکرده خانوممون گفته وقتی همه ی امتحانارو دادیم بهمون جواب هارو میگه تا الان من 3 تا امتحان دادم و فک کنم همرو خوووووبببب دادمممم اخ جوونننننن فردا امتحان نداریم بخاطر تولد یکی از دوستام و اینکه همینطور فردا نباید درس گند ریاضی رو ببریمم اخخخخخخخ جونمی جووووننن فک کنم انشالا فردا خیلی روز خوبیههه بعد از مدرسه هم ک اومدم خونه ک نهار خوردم و استراحت کردم یکم ک ساعت 2 شد و لب تاپ ر...
عصر امروز
سلام بچه ها اومدم روزمرگی ظهر تا الان رو براتون بذارم خب من بعد از اینکه براتون ولاگ نوشتم رفتم با دوستم یک ربعی چت کردم و بعد رفتم مشقامو بنویسم ولی خب نمیدونم چرا مدرسه با اینجوریه حتی توی امتحانا هم بهمون مشق میدن و انتظار دارن ی عالمه درس بخونیم و امتحانمونو خوب بدیم شما هم این مشکلو دارید/خب بعد ازنوشتن کلی مشق ک میتونم بگم تا ساعت 4 یا 4 و نیم طول کشید ی کوچولو استراحت کردم و رفتم سراغ درسم خب ما فردا امتحان هدیه های اسمانی 😅و تازه الان تموم شدد ک سریع وسایلامو جمع کردم و لپ تاب رو روشن کردم و اومدم تا براتون وبلاگ بنویسم / وای ولی هدیه ها خیلی سخت بود امتحان اولمون مطالعات اجتماعی بود امتحان امروزم ک املا بود ولی فک کنم تا الان ه...
من اووومدمممم
سلاام بچه ها خوبید خیلی وقت بود نبودم ولی الاان برگشتم خببب چطورید خوبید/من اومدم الان با ی ولاگ دیگه البته فقط میخوایم یکم باهم حرف بزنیم.بچههه ها من یازده سالم شده وو مهر سال دیگه میشه 12 سالم و خیلی امتحانا داره اذیتم میکنه شما چطور / وای خدا خیلی سختهههه ک ادم اینهمه بخونه همش ولی خب چاره ای نیست در هر صورت امیدوارم توی امتحاناتون موفق باشید برای منم دعا کنید مرسیی/ خب حالا چیکارا میکنید بچه ها از اینکه پیام میذارید برام خیلی خیلی ممنونممم ولی تو این شرایط ک میبینید نمیتونم زیاد بیام و پیام هاتون رو چک کنم پس صبر کنید سعی میکنم زود بیام و به پیام هاتون جواب بدم الانم میرم تا به چند تا از پیام ها جواب بدم / پس فعلا خداحافظظظ خیلی دوستون د...
سلام منم دینا 🍫
تیر و روز تولد مادرم گذشت و من نتونستم وبلاگ بنویسم خیلی خیلی متاسفم اما یک سری مشکلات بود و نمیشد وبلاگ نوشت 😔 اما الان اومدم بهتون بگم تو روز تولد مامانم چی شد اون روز ما از خواب بلند شدیم بابای من به سرکار رفت و من و مادر و برادرم باهم صبحانه خوردیم بعد کم کم به همه ی خاله ها و دایی ها و کسانی ک به تولد مادرم دعوت کرده بودم زنگ زدم و اطلاع دادم ک هرچه سریع تر بیان اول زندایی و پسر دایی ام امدند و بعد 2 تا از خاله هایم و دختر خاله هایم یکی از خاله های من در شهر ما کیک فروشی دارد و برای هرکسی ک کیک خانگی بخواد کیک درست میکند و هر شکلی را هم ک دیگران بخواهند روی ان میزند و حتی هر طرحی ک انها بخواهند برای همین من هم بخاطر ویروس کرونا گفتم ک خ...
سلام سلام کیوتی ها بازم منم دینا^_^
امروز من از خواب بیدار شدم کمی نگاه به تلویزیون کردم بعد من و خانواده ام شروع به صبحانه خوردن کردیم پدرم به خانه ی مادر بزرگ و پدر بزرگم رفت من مادر و برادرم کمی باهم حرف زدیم و بعد اتاق هایمان و خانه را با کمک یکدیگر تمیز و مرتب کردیم مادر من کار های مربوط به خودش را انجام داد من و پدرم مشغول دیدن تلویزیون بودیم بعد از اینها وقت ناهار خوردن شده بود و ما شروع به ناهار خوردن کردیم بعد من خیلی خسته بودم آماده در اتاق خودم برای خواب بودم بعد از مدت خیلی کمی استراحت بلند شدم برای خودم آهنگی گذاشتم و شروع به نقاشی کردن و ورزش کردن شدم بعد هم رفتم پیش خانواده ام و کمی با آنها وقت گذراندم و بعد یک نوشیدنی برای خودم درست کردم و شروع ...
سلام سلام من دینام☆☆
سلام خوبید ؟؟ من هنوز شام نخوردم مامانم رفته ک برادرمو خوب کنه شما در چه حال هستید چیکار میکنید؟*_* میخوام برم برای خودم نودل درست کنم و بخورم شما شام خوردید؟؟؟ 😀 پس من برم شام بخورم و دیگه بخوابم 🤪 شبتون بخیر تولد مامانم نزدیکه فردا درموردش مینویسم براتون/ _ / شب خوش♡_♡ ...