دینا جوندینا جون، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

خاطرات دینا☆

تولد 2 سالگی دینا

1391/8/1 20:01
نویسنده : Dina joon^_^
8,213 بازدید
اشتراک گذاری

سلاملبخند

بیست ونهم مهر تولد دختر قشنگم عزیزدلم همه زندگیم دینای عزیزو دوست داشتنی منه

دختر گلم تولدت مبارک انشااله در پناه حق همیشه سلامت و سربلند باشی

هنوز باورم نمیشه دخترم دو سالش شد انگار همین دیروز بود که دینا کوچولو به دنیا اومد و ما ذوق زده

بودیم که بالاخره بعد از کلی انتظار فرشته کوچولومونو دیدیم

پارسال اولین جشن تولد دختر کوجولومو گرفتیم خیلی خوشحال بودیم دخترم چه زود یک ساله شد

و حالا دومین سال تولد فرشته خونمون روجشن میگریم دینا کوچولوی ما دوساله شد .

تقریبا یک ماه قبل ازتولد شروع به انجام دادن خریدها و کارهای تولد کردم از خرید بادکنک و کاغذرنگی و

هدیه های کوچک  تا خرید کفش و لباس کفشدوزکی برای دینا که خداروشکر تقریبا موفق شدم

چون تصمیم گرفته بودم که جشن تولد دینا رو کفشدوزکی بگیرم و چون تصمیم گرفتم همه وسایل جشن

روخودم درست کنم هر وقت که بیکار میشدم میرفتم سراغ درست کردن وسایل تولد. لباس وکفش روهم 

بعد از کلی گشتن پیدا کردم شب قبل ازتولد هم یکی از عکسهای دینا رو باکمک یه سایت تو قاب

کفشدوزکی گذاشتم ودادم بابا احسان که ببره پرینت بگیره بعدش هم با کمک مطهره و فاطمه دختر خاله

مهربون دینا آویزها و بادکنکها روآویزان کردیم ژله های کفشدوزکی رو هم درست کردم البته دینا جونم هم

دختر خیلی خوبی بود وبه ما خیلی کمک کرد (همین که اذیت نکرد یعنی خیلی کمک کرد ) تازه دخترم 

کلی شعر تولدت مبارک رو برامون خوند قربون دخترم باذوقم که اینقدر تولد رو دوست داره 

امسال تولد دینا رو 5 شنبه27مهرماه گرفتیم چون فرداش جمعه تعطیل بود ومیتونستیم استراحت کنیم 

می خواستم 5شنبه رو از بانک مرخصی بگیرم که نشد (یعنی روم نشد چون امسال خیلی مرخصی گرفته

بودم )5شنبه که از سرکار اومدم رفتم سراغ بقیه کارهای تولد عمه الهام و خاله رقیه هم چند ساعت 

زودتر اومدم کمکم همه چیز آماده بود وما ساعت 7 منتظر مهمونهای عزیزمون بودیم که بیان راستی دایی 

محسن و خانوادش هم شب قبل از تهران اومدند وما جمعمون جمع شد

    اینم یه عکس از تزیین اتاق که آویزهای سنجاقکی و ریسه رو خودم درست کردم

قبل از تولد چند تا عکس از دینا گرفتم چون هنوز خیلی خسته نشده بود

 

اینم کلاههاو هدیه های بچه ها بود که برای تولد درست کرده بودم وعکس دینا رو روش چسبونده بودم

 

 اینم کلاه تولد دینا کار خودمه که دخترم حتی یه لحظه هم سرش نذاشت سنجاقکهای کفشدوزکی روهم 

با زحمت فراوان وسرگرم کردن دینا به سرش زدم 

مهمونهای عزیزمون هم اومدند 

 

 

ما امسال تقریبا 50 نفر مهمان داشتیم همگی خوش اومدند اما عکس زیادی ازشون نداریم 

یه عکس از کیک کفشدوزکی تولد که البته اصلا شبیه اونی که سفارش داده بودیم نبود و خیلی

قشنگ از کار درنیومده بود

ژ

اینم ژله کفشدوزکی که خودم زحمتشو کشیده بودم 

بعد از فوت کردن شمعها که البته دینا خانمی میترسید که شمعها رو فوت کنه و بریدن کیک دایی حسین

مثل همیشهکادو ها رو باز کرد که البته عکسی نداریم فقط فیلم برداری کردیم من بابا احسان هم هیچ

عکسی نداریم چون یادمون رفت (شاید هم وقت نکردیم )که عکس بگیریم

اینم کادوهایی که مهمونها زحمت کشیدند  برای تولد دینا اوردند دست همگی خیلی خیلی درد نکنه

  

این انگشتر هم هدیه من باباست  به دختر گلم با جعبهکفشدوزکی 

هم

دینا گلی در حال خوردن کیک تولد درآشپزخانه

 

 بالاخره جشن تولد دینا جونم هم با همه خستگیهاش تموم شد با اینکه دینا جونم خسته شده بود و

یکم نق میزد ولی باز هم خیلی بهتر از پارسال بود دختر گلم انشااله تولد 120سالگیت رو جشن بگیریم 

خیلی خیلی دوستت دارم میبوسمت عزیز دلم 

آخر شب ودینای خسته مامان

بای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مطهره
20 آبان 91 19:36
الان چرا از کادوی خودتون عکس تکی گرفتید از مال ما نگرفتید؟! تبعیض تا کجا؟!
پریا
14 آذر 92 22:14
خدا براتون نگهش داره