زمستان 92
امسال یه زمستون سرد و پر برف رو داشتیم چهار پنج دفعه برف حسابی اومد و حتی یه روز به خاطر برف
زیاد همه ادارات و مدارس و حتی بانکها هم تعطیل شدند .دینا کوچولوی ما هم حسابی برف بازی کرد و
آدم برفی درست کردیم . خداروشکر امسال کمتر سرما خوردی اول دیماه آبتین کوچولو پسر دایی دینا
گلی هم به دنیا اومد
شب یلدا آماده شدی بریم خونه مامان بزرگها با کیف و تلی که خودم برات بافتم
برعکس پارسال که زیاد دوست نداشتی بریم بیرون امسال شدی مثل خودم عاشق خرید و گردش
البته دختر خیلی خوبی هستی و خیلی اصرار نمیکنی که چیزی که میخوای رو برات بخرم
خونه مامان بزرگ اصرار کردی که چادر سرت کنم و بهد هم اینطوری نشتی
دیگه خیلی بد میخوابی البته خیلی خوابت میاد ولی میخوای خودتت رو بازور بیدار نگه داری میگی اگه
بخوابم تو میری سر کار حتی دیگه ظهر ها هم نمیخوابی و من هر چی بهت میگم بیدار که میشی من
پیشت هستم آخه من که عصر ها سر کار نمیرم اما فایده ندارهخلاصه اینکه بر عکس تصورم هر روز
بهم وابسته تر میشی اگه یه مهمونی بریم که برای اولین دفعه است از اول تا آخر کنارم میشینی و
تکون نمیخوری البته همچنان امیدوارم که وقتی رفتی مهد همه اینا خوب بشه
یه روز سرد زمستونی که رفتیم تو حیاط باهم آدم برفی درست کنیم اون روز من سرما خورده بودم و
سر کار نرفتمروز قبلش هم برف زیادی اومده بود و تو همش میخواستی بریم بیرون آدم برفی درست کنیم
اینم حوض برفی خونمون
یه جمعه برفی که حسابی هم برف میومد و با بابا رفتیم بیرون که چند تا عکس بگیریم
باز هم یه روز دیگه برفی و برف بازی
دختر کوچولوی قشنگم عزیر دلم همیشه بخند که صدای خنده ات دلنوازترین آهنگ دنیاست