تولد وبلاگ
ازامروز می خوام خاطرات دختر کوجولومو تو این وبلاگ بنویسم فرشته مامان الان 1 سال و 8 ماه و15 روزشه.
دخترم الان تقریبا اکثر کلماتو میگه جملات دو یا سه کلمه ای روهم میگه تازگیها هم یاد گرفته میگه مامانی
دوووست دارم .مامان هم قند تودلش آب میشه ومیگه منم خیلی دوست دارم عزیزدلم .
دیناجونم عاشق حمام رفتنه اونم با بابااحسان.هنوز بابایی حمام نرفته دینا گلی زودتر تو حمامه.آخه آب بازی
رو خیلی دوست داره .همیشه هم باگریه میادبیرون چون بازهم میخواد تو حمام بمونه و بازی کنه .
مامانی یک ماهی رو مرخصی گرفته که هم بیشتر پیش دخترش باشه هم یکم استراحت کنه توای مدت
فرصت پیدا کردم که وبلاگ دخملمو درست کنم.دینا خیلی بیشتر بهم وابسته شده .اشتهاش خیلی بهتر
شده خوابش هم مرتب وسر وقت شده .دیگه شبها وظهرها وقتی میخوابه پوشکش نمیکنم .اونم خدارو
شکر تاحالا خرابکاری نکرده بجز چند دفعه ای که اونم دیر رسوندمش دستشویی.
اینم چند تاعکس از فرشته خونه ما
دینا وقتی به دنیا آمد
دینا جونم وقتی 4 ماهه شد
6ماهگی دختر گلم
9ماهگی قند عسلم
یک سالگی دیناچونم
اینم از 15 ماهگی عسل بانو
دینا جونم حالا 1 سال و8 ماهشه
مامانی عاشق این خنده های قشنگته. می بووووووسمت... :-*:-*