تولد سه سالگی دینا
بالاخره روزتولد دخمل گلم هم رسید و ما چند روز زودتر یعنی 25مهر یه تولد پروانه ای برای دینا جونم گرفتیم
البته من صبح سر کاربودم و نتونستم اونجور که میخواستم تولد بگیرم اما سعی کردم به همه خوش بگذره
بخصوص به دختر گلم چون این جشن به خاطر اون بود ولی برخلاف تصورم که فکر نپمیکردم امسال دیگه
تا آخر جشن خوش اخلاق و خوب باشی بهونه گیری میکردی و واقعا تصمیم گرفتم تا وقتی خوب نفهمیدی
و بزرگتر نشدی دیگه برات تولد نگیرم تا به خودتم خوش بگذره
خیلی دوست داشتم ببرمت آتلیه اما تو نمی خواستی و با ترسیدم اگه ببرمت مثل دفعه قبل بی نتیجه
برگردیم تقریبا از یک سال و نیمگی دیگه آتلیه نرفتیم روز قبل از تولد چون عید قربان بود و تعطیلی با
کمک خاله خونه رو تزیین کردیم و فردا هم وقتی از سر کاربرگشتم بقیه کارهارو انجام دادم خیلی زود
گذشت و مهمونها هم یکی یکی از راه رسیدند.البته قبل از اومدن مهمونها دخترم آماده شد
اینم از تزییات تولد پروانه ای دینا
نتونستم یه عکس خوب از دینا بگیرم قبل از تولد وقت نکردم و موقع تولد هم که دینا نذاشت
دینا گلی در حال فوت کردن شمع البته اگه بقیه بچه ها بذارن
برگه یادگاری که هم مهمونها و هم دینا یادگاری نوشتند نمیدونم چه جوری برگه دستت اومد تو هم
مثل همیشه شروع کردی به خط خطی
دایی در حال دادن شکلات به بچه ها و باز کردن کادوها
برای شام هم سالاد الویه و سالاد توپی و خوراک سوسیس داشتیم باژله
سالاد الویه ها به شکل پروانه تزیین شده بودن که البته زیاد مشخص نیست
هر چی گشتم سفره پروانه ای پیدا نکردم اینم از محاسن شهرستان بجاش سفره کیتی گرفتم
و اینم کادوی مامان و بابا بهمراه یه آشپزخونه کودک که یکم عکساش تو تولد معلومه.
آرزوی همیشگیم اینکه سلامت و خوشبخت باشی سعی کردم تولد خوبی برات بگیرم ولی از هم
اینها مهمتر اینکه بتونم خیلی خوب تربیتت کنم ومطمئنم که خدا کمکم میمکنه .